دانلود رمان رکسانا از مودب پور

          علی رحیمی 
            بازدید : 597
          سه شنبه 03 آذر 1394
           نظرات (0)
        

دانلود رمان رکسانا از مودب پور در ایلام کافه

حجم:7/94

فرمت: pad

رمزعبور: www.ilamkafe.ir

دانلود رمان رکسانا از آقای مودب پور

دانلود محبوب ترین رمان از آقای مودب پور به نام گندم

          علی رحیمی 
            بازدید : 710
          دوشنبه 02 آذر 1394
           نظرات (0)
        

دانلود محبوب ترین رمان از آقای مودب پور به نام گندم

نام نویسنده : م.مودب پور

حجم :۸٫۲۵

خلاصه رمان: سامان متوجه علاقه شدید خودش نسبت به دختر عمش گندم شده اما با یک نامه همه چیز

خراب میشه و …

درباره دانلود کتاب الکترونیک , رمان ,

ادامه مطلب ...

دانلود رمان یک روز با ما ، یک روز بر ما

          علی رحیمی 
            بازدید : 832
          دوشنبه 02 آذر 1394
           نظرات (0)
        

دانلود رمان یک روز با ما ، یک روز بر مادر ایلام کافه

نویسنده رمان : samira-mis

تعداد صفحات :220

حجم کتاب :2.2mg

خلاصه داستان :داستان درباره ی دختر و پسریه که سرنوشت کاری میکنه که جایگاه اجتماعیشون تغییر کنه و دوباره بعد از جدایی چند ساله خیلی اتفاقی سر راه هم قرار بگیرن! و……..

درباره دانلود کتاب الکترونیک , رمان ,

ادامه مطلب ...

دانلود رمان مهسا

105

          علی رحیمی 
            بازدید : 920
          دوشنبه 02 آذر 1394
           نظرات (0)
        

دانلود رمان مهسا در ایلام کافه

نویسنده رمان:بیسان تیته

تعداد صفحات:-

خلاصه رمان :

کنار پنجره اتاقم نشسته بودمو به خیابون و رفتو آمد ماشینا نگاه میکردصدای خندهای چندش دوستای مامانم از طبقه
پایین می اومد دیگه از دست کاراش خسته شده بودم حالا خوب بود از خونه میرفت بیروناولی وقتی این دوست بازیا قمار بازیاشو می آورد تو خونه دیگه نمی تونستم تحمل کنم اعصابم خط خطی می شد به خدا ساعتو نگاه کردم 12:30بود تا دو ساعت دیگه از دستشون راحت میشدم .
گوشی رو برداشتم تا یه زنگ به ماهان بزنم شمارشو گرفتم دو تا بوق خورد گوشی رو برداشت
-سلام عزیزم خوبی خوشگلم
-سلام ماهان مرسی من خوبم تو چطوری کجایی؟
-من ااا مگه نمیبینی منو زیر پاتم دیگه خانمم
از این حرفش خندیدم هر وقت باهاش حرف میزدم کل غمو غصه هام یادم میرفت خدایی
-الو جیگرم خوابیدی چرا حرف نمیزنی ؟
-نه گلم بیدارم راستی نگفتی کجایی؟
یه نفس عمیق کشیدو گفت :
-خونه خاله ام به جون مهسا هر کاری کردم در برم نشد که نشد
-چرا در بری مگه چی شده؟
-هیچی خانم گل فردا برات توضیح میدم ...جمعه است میای بریم کوه
یه کم فکر کردم فردا برنامه خاصی نداشتم گفتم:
-آره ماهانم میام باهات
-مهساااااا

درباره دانلود کتاب الکترونیک , رمان ,

ادامه مطلب ...